رابطه اختیار با شب قدر
وقتی گفته می شود شب قدر پرونده افراد دست امام زمان (عج) می رسد و تا یک سال سرنوشت افراد را تعیین می کند این سوال پیش می آید كه آیا این همان جبر نیست؟!
شب قدر به این جهت "قدر" نامیده شده كه جمیع مقدرات بندگان در تمام سال در آن شب تعیین مى شود، شاهد این معنى سوره دخان است كه مى فرماید: " انا انزلناه فى لیلة مباركة انا كنا منذرین فیها یفرق كل امر حكیم "
ما این كتاب مبین را در شبى پر بركت نازل كردیم، و ما همواره انذار كننده بوده ایم، در آن شب كه هر امرى بر طبق حكمت خداوند تنظیم و تعیین مى گردد. (دخان/3 و 4)
این بیان هماهنگ با روایات متعددى است كه مى گوید: در آن شب، مقدرات یكسال انسانها تعیین مى گردد، و ارزاق و سرآمد عمرها، و امور دیگر، در آن لیله مباركه تفریق و تبیین مى شود.
البته این امر هیچگونه تضادى با آزادى اراده انسان و مساءله اختیار ندارد، چرا كه تقدیر الهى به وسیله فرشتگان بر طبق شایستگی ها و لیاقت هاى افراد، و میزان ایمان و تقوى و پاكى نیت و اعمال آنها است. یعنى براى هر كس آن مقدر مى كنند كه لایق آن است، یا به تعبیر دیگر زمینه هایش از ناحیه خود او فراهم شده، و این نه تنها منافاتى با اختیار ندارد، بلكه تاكیدى بر آن است .(1)
به بیان دیگر: قدر؛ یعنى، پیوند و شكل گرفتن هر پدیده و هر حادثه با سلسله علل خود و در شب قدر، این پیوند به دقّت اندازه گیرى مى شود؛ یعنى: اولاً، براى امام هر زمان این پیوند معلوم و تفسیر مى شود. ثانیاً، رابطه این پدیدهها با علل خود روشن مىگردد.
از یك سو خداوند متعال، بر اساس نظام حكیمانه جهان، چنان مقدّر كرده است كه بین اشیاء، رابطهاى خاص برقرار باشد. براى مثال بین طول عمر و رعایت بهداشت و ترك بعضى از گناهان (مثل قطع صله رحم و دادن صدقه و ...)، رابطه وجود دارد. بر این اساس هر كس طول عمر مىخواهد، باید این اعمال را انجام دهد و در این مسیر قرار گیرد. آنكه این شرایط را مهیا كرد، طول عمر مىیابد و آن كه در این امور كوتاهى كرد، عمرش كوتاه مىگردد.
پس در افعال و كردار اختیارى بین عمل و نتیجه - كه همان تقدیر الهى است رابطه مستقیم وجود دارد.
انسان تا زنده است، جادهاى دو طرفه در برابرش قرار دارد: یا با حسن اختیار، كمیل بن زیاد نخعى مىگردد و یا با سوء اختیار حارث بن زیاد نخعى، قاتل فرزندان مسلم مىشود؛ دو برادر از یك پدر و مادر: یكى سعید و دیگرى شقى.
پس تقدیر الهى؛ یعنى، آن كه با حسن اختیار خود به جاده مستقیم رفت، كمیل مىشود و آنكه با سوء اختیار خود، به بیراهه گناه و انحراف پا گذاشت، حارث مىگردد.
از سوى دیگر در شب قدر، معین مىشود كه هر انسان، بر اساس انتخاب و اختیار خود، كدام راه را انتخاب خواهد كرد و با توجه به دعاها، راز و نیازها و تصمیمها، قابلیت چه نعمتها و یا حوادثى را خواهد داشت.
پس بین تقدیر الهى و اختیار آدمى، هیچ منافاتى وجود ندارد؛ زیرا در سلسله علل و شرایط به ثمر رسیدن كار و ایجاد حادثه، اراده آدمى یكى از علل و اسباب است. آنكه با حسن اختیار خود، كردار نیك انجام مى دهد یا مخلصانه دعایى مىخواند، نتیجه آن را در این جهان مىبیند و آنكه بر اثر سوء اختیار گناهى مرتكب مىشود، نتیجه تلخ آن را مىچشد.
پس اینكه در شب قدر، امور بندگان - اعم از مرگ و زندگى، ولادت و زیارت و... تقدیر مىشود، همگى با حفظ علل و شرایط و عدم موانع است و «اختیار» یكى از علتها و شرایط آن به شمار مى آید. به این جهت سفارش شده، در آن شب به شب زنده دارى و عبادت و دعا بپردازید، تا این عمل در آن شب خاص - كه از هزار شب برتر است شرایط نزول فیض الهى را فراهم آورد.
نكته: خداوند مى داند، هر چیزى در زمان و مكان خاص، به چه صورت و با توجّه به كدام شرایط و علل تحقق مىیابد و مىداند كه فلان انسانبا اختیار خود، كدام كار را انجام مى دهد. فعل اختیارى انسان، متعلق علم خداوند است كه در شب قدر، حدود آن مشخص مىشود. این امر با اختیار منافات ندارد و حتى بر آن تأكید مىكند؛ براى مثال معلم كاردان و مجرب، به خوبى مىداند كدام یك از دانشآموزانش، به دلیل تلاش فردى و استعداد لازم، با رتبه بالا قبول مىشود و كدام یك به دلیل تلاش یا استعداد كمتر، در حد متوسط نمره مىآورد و یا تجدید مىشود. علم معلم، از راه دانش او به علتها است و نفى كننده تلاش دانش آموزان نیست.
در شب قدر همه كردار اختیارى انسان، اندازهگیرى و قالب بندى مىشود. خداى عالم به علتها، بر اساس نظم موجود در میان اشیاى این جهان، برنامه ریزى مىكند و «اختیار» انسان یكى از علتهاى مۆثر است. از این جهت تأكید شده است؛ شب نوزدهم، بیست و یكم و بیست و سوم ماه مبارك رمضان را به عبادت، دعا و شب زنده دارى مشغول باشیم، تا این اعمال خیر، زمینه آمادگى و توان برتر ما شود و بتوانیم فیض الهى را درك كنیم. اگر عنصر اختیار در میان نبود و هر چه ما مىكردیم در سرنوشت ما تأثیر نداشت، هیچ دلیلى بر این همه تأكید بر شب زنده دارى و عبادت نبود.
پی نوشت:
(1)- تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 188
بخش اعتقادات شیعه تبیان
منبع: پرسمان قرآنی